براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

پسرای گلم

یکی موهاش فرفری یکی موهاش صاف یکی هنوز به کنترول میگه لُلُرول یکی دیگه اش به روش میخنده و میگه لُلُرول نه داداااش کنترول یکی عاشق میوه یکی همه میوه هارو میزنه کنار دلش فقط موز میخواد یکی آرومتر اون یکی اسپند رو آتیش... ولی به چشمای هردوتاشون که نگاه میکنی پراز عشق پرازسادگی صاف که به لبخندشون نگاه میکنی میبینی عین هم مرواریداشون میافته بیرون وچال گونشون رو عمیق و عمیقتر میکنه... صدای خنده هاشون خیلی شبیه به هم لطافت دستاشون هم همینطور دلت میخواد کنارهردوتاشون بشینیو قاطی بازی های کودکانشون بشی اونوقت که همه ی غصه هات پر میکش به آسمون... قوربون پسرای خوشگلم بشششم ممممن #دوقلو#امیرحسین#امیرعباس ...
30 آبان 1398

پدرپسری

پدرکه میشوی صبح ها زودازخواب بیدار میشوی وبی صدا و بدون صبحانه؛ بوسه ای برپیشانی مان برمیداری ومیروی پدرکه میشوی اعتراض های غیرمنصفانه ی یک مادرخسته را تحمل میکنی وبرای تمام این خستگی ها تشکر میکنی،آنقدر که شرمنده میشوم پدرکه میشوی درکتابها جایی نداری وهیچ چیز زیرپایت نیست بی منت ازاین غریبگی هایت میگذری تا بهترینت باشی.. #دوقلو#پدر#پسری#امیرای بابا ...
23 آبان 1398

یادگاری

زمانهایی هست که نمی‌خواهی عقربه‌های ساعت حرکت کنند!! نمی‌خواهی روزها به سرعت بگذرند!! و دلت می‌خواهد زمان در لحظه متوقف شود! این است حااینل و روز این روزهای من… بله، این هفته دلبندم هر و هر لحظه با من است. و این عطر وجودش است که مرا لبریز می‌کند. لبریز از بودن و ماندن، ماندنی با عشق و امید، امیدی زیبا به همراه ترسیم رویایی نه‌ چندان دور از دسترس. این امید را دوست دارم، که باعث زنده ماندنم می‌شود. پسرم، عزیزترینم، به خود می‌بالم که فرزندی چون تو دارم. و از خدای خویش بیش از همیشه سپاسگزار وجود نازنینت هستم. همیشه باش. همینقدر نزدیک. همینطور مهربان. ...
14 آبان 1398

بازی

با تمام مداد رنگی های دنیا به هر زبانی که بدانی یا ندای خالی از هرتشبیه و استعاره و ایهام تنها یک جمله برایتان خواهم نوشت دوستتان دارم پسرای عزیزترازجانم یه شب خوب خونه ی دایی جون که شما گل پسراو پسردایی طاها مشغول بازیه فوتبال دستی هستید🤗🤗 #دوقلو#امیرحسین#امیرعباس#محمدطاها#بازی#دایی جون ...
2 آبان 1398
1